«تاریکی او را احاطه کرد و تنها چیزی که شنید، صدای همهمهی مگسهای گرسنه بود… پس از نبردی حماسی که در آن کاو، فرال کلاغ، توانست مرد تار عنکبوتی را نابود کند، شهر بلک استون سر انجام از شر شیطانی که مدتها تهدیدش میکرد، رها شد. اما صلح و آرامش دوامی ندارد. آمدن مادر مگسها باعث میشود که بار دیگر جرم، جنایت و فساد و آشوب برشهر مسلط شود. کاو باید از تمام قدرت و شجاعتش استفاده کند و از تک تک دوستانش کمک بگیرد تا بر این موجود شرور پیروز شود. اسرار فاش میشوند، خطر و مرگ همه جا را فرا میگیرد و هر کسی ممکن است خیانت کند… .» نوشتهای که خواندید، خلاصهای بود از داستانِ دومین کتابِ مجموعهی فرالها، که “هجوم شیطان” نام دارد. همانطور که متوجه شدهاید کتاب دوم نیز همانند کتاب نخست، داستان “کاو” را روایت میکند. او تقریباً از وجود قدرتهای درونیاش آگاه شده، ولی از تمام اسرار خبر ندارد. داستان از زبان سوم شخص (راوی) بیان میشود. داستان، ترجمهی روانی دارد و با کمی تامل میتوان به راحتی وارد دنیا و فضای داستانِ کتاب شد. همچنین رازهای نهفتهی درون داستان، مخاطب را وادار به ادامه میکند. ممکن است که با خواندن چند صفحهی اول این کتاب، انتظار داستانی یکنواخت در ادامه را داشته باشید، اما پس از کمی مطالعه و پیشروی داستان، متوجه میشوید که چند صفحهی اول مقدمهای بوده برای داستانی هیجانانگیز… و از نظر من این از هنر و خلاقیت نویسنده بوده است. نوشتهای که خواندید، معرفینامهای کوتاه بود برای دومین کتابِ سهگانهی فرالها، که “هجوم شیطان” نام دارد. این سهگانه به قلمِ ژاکوب گری و برگردانِ محمد قصاع از سوی نشر بهداد -با رعایت حقوق مؤلف- به چاپ رسیده است. به شخصه، از خواندن این کتاب لذت بردم و پبشنهاد میکنم، شما نیز حتما طعم آن را امتحان کنید! پایان