آنجا که تاریخ گنگ و بیصداست، اسطوره سخنگوی جانها و دلهاست چرا که آیینهی تمام نمای زندگی ملتهاست و از بیکران رازها، رمزها و نیازهای آنان سخن میگوید. اسطوره پایه و موجد بسیاری از دینها در طول تاریخ بوده است زیرا دین و به خصوص ادیان باستانی، برخواسته از بافت فرهنگ کهن سرزمینها بوده و در میان تار و پود این بافت، اسطوره است که آرمان و آرزوی انسان را مینمایاند. پیشینهی فرهنگ هر قومی به تاریخ و به ویژه تاریخ اساطیری آن بسته است. اگر قرار باشد افسانههایی را که از زبان پیران و سالخوردگانمان در گوشه و کنار این مرز و بوم روایت میشوند را جمعآوری نماییم، خواهیم دید که فراتر از دیدهها، شنیدهها و حتی تصورات ماست. اسطوره زیرساختها و باورهای بشر کهن را نسبت به خدا، انسان و جهان مینمایاند. انسان مشتاق را بر میانگیزد که به ژرفای زندگی گذشتگان فرو رود و هسته و سرشت این اعتقادات و باورها را بیابد. اسطوره، تلاش و کوشش انسان آغازین را در رسیدن به حقیقت نشان میدهد، البته فقط با توجه به نمای ظاهری آن نمیتوان این حقیقت را کشف کرد، اگر لایههای بیرونی آن را کنار بزنیم، لایههای درونیاش حقایقی را دربارهی زندگی انسان و اعتقاداتش بیان میکند. زبان اسطوره رمزی و نمادین است و بیان آن پوشیده و پنهان است. اسطوره از دریافتهای درون آدمی سرچشمه میگیرد و رؤیایی همگانی و تباری و قوی است. اندیشهی ایرانی به پشتوانهی پیشینهاش به سان درخت تناوریست که تیشه بر آن کارگر نبوده، نیست و نخواهد بود. عِرق ملی و ذوق حماسهها همواره در وجود هر ایرانی میجوشد. وجودی سرشار از غرور و افتخارات کهن ملی میتواند خلاق را چنان بر سر ذوق آورد تا مخلوقاتی خلق کند که جهانی انگشت به دهان آن ماند. متاسفانه به دلایل گوناگونی اساطیر باشکوه سرزمینمان محکوم به فراموشی شدهاند، ما وظیفهی خود میدانیم که اساطیر ایران را به هممیهنان عزیزمان معرفی کنیم و از فراموشیشان جلوگیری کنیم… در این راه همراهمان باشید. با سپاس آرش ساساننژاد