گفت و فریاد زد گفت و باران شکست به چه گناهی متهم شده بود؟ کسی دیگر عاشق شده بود کس دیگر ازدواج کرده برد گناه او در این میان چه بود؟ دستانش را مشت کرد تا بلکه جلوی ریزش اشکهایش را بگیرد اما انگار موفق نبود
ایلیا با شادی نگاهش کرد و گفت بیخیال وقتشه خوش بگذرونیم
رنگ از روی صورت دخترک به وضوح پرید
عقب عقب رفت و فرار کرد نمیدانست کجا فقط میدوید